برشی از کتاب «ماندگاران»|سفر آخر!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب ماندگاران، مجموعه نفیس ۵۰ عکس و خاطره مرتبط با شهدای استان قزوین به قلم حسن شکیبزاده در یکصد و ۲۰ صفحه با تیراژ ۳ هزار نسخه در نیمه اول سال ۱۳۹۰ منتشر شده است.
عکسهای این کتاب از مجموعه یک هزار تصویر که جالب و دارای ویژگیهای خاص بودند انتخاب شدند. عکسهایی که در جمع آدمهای آن، حتما یک یا چند شهید هم دیده میشد.
مولف کتاب یاد شده در یاداشتی آورده است: «در هر عکس یک نفر شناسایی شد و به سراغش رفتیم تا از ماجرای آن عکس، آن روزها و وقایع مرتبط با شهیدانش بگوید. کار آسانی نبود به خصوص پیدا کردن آدمهایی که آن روزها را به خاطر بیاورند، حرفی برای گفتن داشته باشند و یا حرفی مانده باشد که گفته شود!
شاید به چشم نیاید، اما مکتوب کردن همین پنجاه و یک تصویر ماندگار، یک سال طول کشید و ماحصل آن، مجموعهای شد که میبینید و میخوانید. دوستان ارزشمندی در پیدا کردن و ضبط خاطرات رزمندگانی که در تصاویر حضور داشتند به یاریام آمدند که اگر نبودند شاید این مجموعه هم نبود. اجرشان با شهیدان. کاش میشد عکاسان این تصاویر ماندگار شناسایی میشدند که نشد».
در یکی از خاطرات این کتاب از زبان جانباز «علی قلیپور» آمده است: «آذر ماه سال ۱۳۶۵ است و در روستای خسروآباد آبادان قبل از عملیات کربلای ۴، آخرین آموزشهای غواصی بچههای رزمنده گردان حضرت رسولالله (ص) قزوین انجام شده بود و همه در حال آماده شدن برای حضور در عملیات بودند. احمد الهیاری فرمانده گردان بود و من هم جانشین ایشان. او دقیقا فهمیده بود که این سفر، سفر آخرش است. در آرامش کامل نشسته و در حال نوشتن وصیتنامه است.
او علاوه بر اینکه دارای اخلاص و شجاعت زیادی بود، از نظر فیزیکی هم بدنی تنومند داشت و کارهای سخت را به تنهایی انجام میداد تا به سایر بچهها فشار وارد نشود. آن روز در وصیتنامهاش نوشت: تا زمانی که نفس در بدن دارم بر آنم که فریاد رسای اللهاکبرم، تیری بر قلب مزدوران کافر باشد».